نتایج جستجو برای عبارت :

بازآفرینی شهری درون یزد کلید می خورد

یکی از فرسوده‌کننده‌ترین چرخه‌های دنیا، چرخه‌ی روسری/شال بر سر گذاشتن است. سر را که می‌چرخانی، سُر می‌خورد. باد که می‌وزد، سُر می‌خورد. پرنده‌های روی کابل برق را که نگاه می‌کنی، سُر می‌خورد. خم می‌شوی تا بند کفشت را ببندی، سُر می‌خورد. خرید کرده‌ای و وزن زیادی را حمل می‌کنی، سُر می‌خورد و هر دو دستت پر است. راه می‌روی و بدون اینکه کاری کرده باشی، به خاطر قوانین فیزیک سُر می‌خورد. آه! هی باید مراقب این لعنتی باشم در حالی که هیچ میلی ب
جان درون:تقصیر خودت بود.
شرلوک درون:تقصیر من؟؟؟
جان درون:آره.خودت.
شرلوک درون:می دونی چیه،مشکل من اینه که زیادی خوش خیالم.
جان درون:فکر کنم این رو درست گفتی.
شرلوک درون:تو بگو اشتباه من کجاست؟
جان درون:خودت خیلی خوب می دونی.
شرلوک درون:جان،محض رضای خدا بس کن.
جان درون:شرلووووووووووک.
شرلوک درون:باشه جان.بذار به این موضوع فکر کنم.
جان درون:فایده ای هم داره؟؟؟
شرلوک درون:چی؟
جان درون:این که به این موضوع فکر کنی.
شرلوک درون:جان.یک سوال ازت بپرسم؟؟
ج
خب یه وقت هایی هم حرف های آدم ته میکشه حتی اگر مخش سوخته باشه
یکی از دیوار نویس ها خواستند که از ندای درون هم بگیم
من خیلی نمیدونم اما به عنوان طرح بحث این که:
ندای درون را به مثابه وجدان میشه دربارش حرف زد
ندای درون را به مثابه محاکات یعنی همگرایی حس جمعی آنچه در حج هم هست میشه دربارش حرف زد
ندای درون را به مثابه الهام آنچه در حل مسأله به کار میرود میشه دربارش حرف زد
ندای درون را به عنوان پیام هایی از درون شخصیت ناشناخته خود میشه دربارش حرف
حلزون درونت را پیدا کن..!
جنوب ایتالیا زیستگاه نوعی چتر دریایی بنام "مدوز" و انواع حلزون های دریایی است ، هر از گاهی این عروس دریایی حلزون های کوچک دریا را قورت می دهد و آنها را به مجرای هاضمه اش انتقال می دهد .
اما پوسته سخت حلزون از او محافظت می کند و مانع هضم آن می شود! ، حلزون به دیواره ی مجرای هاضمه ی عروس دریایی می چسبد و آرام آرام شروع به خوردن عروس دریایی از درون به بیرون می کند!
زمانی که حلزون به رشد کامل خود می رسد ، دیگر خبری از عروس دریای
آهنگران چه قشنگ میخوند اگر آه تو از جنس نیاز است در باغ شهادت باز, باز است....حالا من یه چیزی میگم قول بدین بهم نخندید.
نخندید ما دلمون یه جایی بدجوری ترک خورده یوقت میشکنه...
کی ترک خورده؟ یک راست میرم سر اصل مطلب... همون روزی که تابوت پدرو آوردن تو حیاط خونه... همون خونه ای که آجرهاشو با دست خودش رو هم گذاشته بود... همون خونه ای که نقشه شو با دختراش با یه تیکه چوب رو زمین خاکی کشیده بود... آره ... همون روز دلم ترک خورد که قدم حتی به زانوی پاسدارایی که تا
همه نشدن‌ها با تو آغاز شد. بعد از تو دیگر هیچ چیزی نشد. دست به خاکستر زدم طلا که نشد هیچ، به طلا هم که دستم خورد، خاکستری شد و بر باد رفت. حکایت عمر و جوانیمان هم همین‌گونه رقم خورد. بانو پس از تو، هر روز نمی‌شود. بیا برگرد، و مسبب شدن‌ها باش!
چرا انسان ها تمایل به اعتراف دارند؟
چرا انسان ها نمی توانند چیزی در دورن شان نگه دارند؟
چرا من باید بگویم که درون من چه می گذرد و در نهایت چرا انسان ها پیوسته به دنبال یارِ غار و سنگ صبور می گردند؟
چرا انسان ها از نگه داشتن حرفی در درون و فکری در درون ابا و ترس دارند ؟
تنها می‌توان به عشق و کار فراوان غبطه خورد. تنها می‌توان به عرق‌های روح در برآوردن خیال به قامت جسم غبطه خورد. تنها به رنج می‌توان غبطه خورد که گنج فرا سازد، نه که گنج یابد، بلکه با چرخش دستان و عرق جان، گنج‌ها را لحظه به لحظه، دم به دم، ذرّه به ذرّه، بیافریند. 

تنها به حرکت می‌باید غبطه خورد، و به کار شد، که حرکت برکت‌ها بیافریند و از زهدان خود بزاید و بر زمین خشک ریزد. 
از جماعت‌ها باید برید و شعایر و آیین‌ها به خاک سرد نهاد، و فرادا به د
درون یک فضاپیماراکه روی کره ماه فرود امده تصورکنیدوتصویرذهنی خودرابنویسید انشا کوتاه درباره فضاپیما روی کره ماه انشا درون یک فضاپیما روی کره ماه درون یک فضاپیما را که روی کره فرود امده است تصور کنید و تصور ذهنی خود را بنویسید انشا تصور کنید درون یک فضاپیما هستید که روی کره ماه توقف کرده اید انشا فضاپیما که روی کره ماه فرود امده انشا درون یک فضاپیماراکه روی کره ماه فرود آمده انشا درباره تصویر ذهنی از کره ماه
ادامه مطلب
◼️ آیا ملت ایران #سیلی خورد؟
❌ رهبر انقلاب: «اگر راه امام را گم کنیم ملّت ایران سیلی خواهد خورد..!» ▪️تعبیر «سیلی خوردن ملت» برایم بسیار سنگین بود آنجایی که رهبر انقلاب در خرداد ۹۴ گفته بود: «اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم،
ادامه مطلب
گاهی امری درونی نباید در بیرون انعکاس یابد و لازم است مانند رازی در درون باقی بماند.
گاهی لازم است فرد از خود رفتار و حالاتی را بروز دهد که در درون او نیست و یا خلاف آن است.
آنچه که باید در رابطه با انتقال درونیات به بیرون مورد توجه فرد قرار گیرد هم‌راستایی درون و بیرون با حق و حکم الهی است. چه اینکه درون و برون انسان با یکدیگر در یک راستا قرار بگیرند یا نگیرند.

+نمیتونم منبع بزنم! :/
عناصر HTML (زبان نشانه گذاری Hypertext Markup Language) از لحاظ تاریخی به عنوان عناصر بلوک سطح یا عناصر درون خطی دسته بندی شدند. عناصر درون خطی هستند که فقط فضایی را محدود می کنند که توسط برچسب ها تعریف عنصر را، به جای شکستن جریان محتوای، اشغال می کنند. در این مقاله، ما عناصر درون خطی را بررسی خواهیم کرد و این که چگونه از عناصر بلوک سطح متفاوت است
درون خطی در مقابل عناصر سطح بلوک: تظاهرات بخش
ادامه مطلب
متخصصان باربری درون شهری سپند بار با انواع خدمات جابجایی طراحی شده در کل مراحل از برنامه ریزی گرفته تا بسته بندی و بارگیری به شما کمک خواهند کرد. باربری درون شهری سپند بار به ارائه خدمات بی عیب و نقص می پردازد. با توجه به تجربه و مهارت بالایی که پرسنل آن ها دارند […]
نوشته باربری درون شهری اولین بار در سپند بار. پدیدار شد.
باربری درون شهری
منبع : سپند بار
سربار غم خود شده ام  میچکم از سر یک خار درون دل شب
که از ساقه ی یک گل بی رنگ به بیرون جسته
میچکم از دل یک فرض محال به یک کاسه ی شک
یا که از فرط فراق من و اندیشه ی روز
میچکم روی زمین یک خواب
به زمان می نگرم 
راهزن می آید در یک آن
کاروان رویا را به یغما می برد
به زمان می نگرم 
در مرگی به تن مردی خوش آمد میگفت 
مرد بی چاره به دربان خیره
به امید خواب دیدن زیر لب از طرب صبح میگفت 
به زمان می نگرم 
سربار غم خود شده ام
جام از دست من افتد به درون یک راز
راز از
اولین باری که برای تو نوشتم از عنوان «برای نرگس» خبری نبود، چرا که از خود «نرگس» حرفی به میان نیامده بود. تعجب نکن عزیزتر از جانم، برایت توضیح می دهم.
آن روزها موجودی درون شکم مادرت وول می خورد، اما پسر یا دختر بودنش هنوز مشخص نشده بود. 
ادامه مطلب
حنجره که تنه تولیدکننده نغمه در مردم است درون لحظه بلوغ به علت فراز روبیدن مدل هورمون مردانه یا تستوسترون رشد می کند. رشد کردن و محکمی یافتن نخ های صوتی درون حنجره باعث بم تر شدن نغمه می شود. این رشد زننده طناب های صوتی درون مبدا ممکن است باعث شود صدای پسر نوجوان نخراشیده شود که معمولا فقط چند ماه طول می کشد و به تدریچ فرد با آن تطبیق می نرم. افراد تو زمان های متفاوتی کبیر می شوند و بنابراین این تغییرات لحن تو فدایی پسران زودتر و درون برخی دیگر
صبا خانمصبا خانمصبا خانم...از صدای شما که در گوشم می‌پیچد و ساعت‌هاست که صدایم می‌زند متنفرم. لطفا دهانتان را ببندید. دهانتان توی ذهن من وول می‌خورد، پیچ و تاب می‌خورد، گریه می‌کند، فریاد می‌کشد و توان حرکت را از من ‌می‌گیرد. لطفا خفه شوید.
بسم رب الذی خلقتک و جعل حبک کالهواء فی الرئتی
تو را نه عاشقانه ، نه عاقلانه ،و نه حتی عاجزانه !که تو را عادلانه در آغوش می کشم !عدل مگر نه آن است ،که هر چیز سر جای خودش باشد؟
تا امروز صبح خیلی نگران بودم که چی میشه..چندبار اومدم از دم در رد شدم.. زندگیم رو به مادر مومنین حضرت خدیجه و حضرت زهرا (سلام الله علیهما) سپردم..
نمیدونم زندگی بدون دوست داشتن و عشق چجوری ممکنه..اگر امروز به نتیجه نمی رسیدیم، چطوری می خواستم ادامه بدم و بشم همون آدم سابق..واقع
گنج در درون ماست و ما از آن بی خبریم. بخشی از وجود ماست. و ما همه جا آنرا جستجو می کنیم مگر در درونمان. از اینروست که بدبخت و بیچاره و ناکام و ناامیدیم.
 
 به درون خود بنگر! به وجود خود بنگر تا پادشاهی خداوند از آن تو شود. تو هرگز این گنج را گم نکرده ای، حتی برای یک لحظه. 
 
در حقیقت، حتی اگر بخواهی آنرا گم کنی نمی توانی. گنج، خود وجود توست. اما تصمیمهایی که گرفته ای، حماقتهایی که به خرج داده ای تو را گدا ساخته است.
 
 فراموش کرده ای که چگونه زبان نوش
هیچکس از هیبت ظاهری آمریکا نباید بترسد. نه از هیبت آنها نه از ثروت قارونهای اطراف خلیج فارس/ آمریکا در درون، مشکلات زیادی دارد. دولتشان منسجم نیست؛ طبق گزارش خودشان 41 میلیون آمریکایی دچار گرسنگی اند. 2 میلیون و 200هزار زندانی و بالاترین آمار مصرف مواد مخدر را دارند و 31 درصد تیراندازیهای جمعی در آمریکاست/ در سیاست مقابله با جمهوری اسلامی هم قطعا آمریکا شکست خواهد خورد.
ﺣﺎﺖ ﺍﺳﺖ ﻪ روزی ﺎﺩﺷﺎﻫ ﺍﺯ ﻭﺯﺮ ﺧﻮﺩ ﺮﺳﺪ: 
 ﺑﻮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻪ ﺗﻮ ﻣ ﺮﺳﺘ ﻪ ﻣ ﺧﻮﺭﺩ؟ ﻪ ﻣ ﻮﺷﺪ؟ ﻭ ﻪ ﺎﺭ ﻣ ﻨﺪ؟ ﻭ ﺍﺮ ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺟﻮﺍﺑﻢ ﻧﻮ ﻋﺰﻝ ﻣ ﺮﺩ... 
 ﻭﺯﺮ ﺳﺮ ﺩﺭ ﺮﺒﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺖ... 
 ﻭ ﺭﺍ ﻏﻼﻣ ﺑﻮﺩ ﻪ ﻭﻗﺘ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻦ ﺣﺎﻝ ﺩﺪ ﺮﺳﺪ ﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻪ ﺷﺪﻩ؟ 
 ﻭ ﺍﻭ ﺣﺎﺖ ﺑﺎﺯﻮ ﺮﺩ... 
 ﻏﻼﻡ ﺧﻨﺪﺪ ﻭ ﻔﺖ: "ﺍ ﻭﺯﺮ ﻋﺰﺰ ﺍﻦ ﺳؤﺍل ﻪ ﺟﻮﺍﺑ ﺁﺳﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ..! " ﻭﺯﺮ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻔﺖ: "ﻌﻨ ﺗﻮ ﺁﻥ ﻣﺪﺍﻧ؟! "
ﺲ ﺑﺮﺍﻢ ﺑﺎﺯﻮ؛ ﺍﻭﻝ
به نظرم باید به درون خودمان سفر کنیم
جایی که خشم در مقابل غم قرار گرفته است
جایی که خشم دارد در گنجه دل پنهان می شود
جایی که ترس در ناخودآگاه ما ریشه می دواند
باید برویم و از نزدیک تقابل درون را ببینیم
درست همان جایی که لبه پرتگاه ایستاده بودیم
همان جایی که تعارض ها شروع شد
من به دنبال تقابل این تعارض ها هستم
جایی که برای حفظ عشق و علاقه، فاصله میگیریم 
تا خشم عشق را نابود نکند
باید به درون خویش سفر کنیم
و با خود درون روبرو شویم
باید آن کودکی که
آسفالت حیاط مدرسه ای که توش هیئت داریم بشدت خرابه و پسرک ماهم بشدت پرتحرک و مدام در حال دویدن
خیلی مواظبش بودم که زمین نخوره، آخرش یه لحظه که ازش غافل شدم، دوید، رو آسفالتا خورد زمین و بینی و لبش خون شد. 
انقدر ازین اتفاق به هم ریختم که هرکس منو میدید میفهمید یه چیزیمه
بعد هیئت یکی ازم پرسید چی شده؟ علی چش شده؟ 
نتونستم خودمو نگه دارم، بغضم ترکید و زدم زیر گریه
 
من طاقت زمین خوردن بچمو ندارم...
فدای بچه هات اباعبدالله... فدای رقیه ی سه سالت که ه
بعد از پنج ماه، هنوز تو محیط کار باید عینک بزنم 
رنگ شیشه های عینکم عملا فرق کردن و برای این کار هزینه دادم :( 
مدام قطره می ریزم و از یه طرف مجبورم این کار رو بکنم از اون طرف این کار باعث وابستگی چشمم میشه 
یا هم باید تو محیط کار عینک بزنم تا چشمم خشک نشه 
هی خدا 
اوایل با خشکی میساختم و می گفتم طبیعیه و به همه پیشنهاد می دادم 
اما الان همه ش به همه میگم عمل نکنین و سر بی درد رو دستمال نبندین 
هرررررر کاری انجام میدم همینه 
هی شکر 
مثل ازدواجم که
حالم خوب است . می گویم و میخندم و انگار اوضاع خوب شده است. گوشیم دارد زنگ می خورد امین است گوشی را بر میدارم سریعا می گوید پــ را با امیر حسین در مترو دیده است. امیر حسین از آدم های نچسب روزگار است که فقط ادعا دارد امین هم حالش از او به هم می خورد و وقتی او را می بیند اینقدر اعصابش خورد می شود که به من زنگ می زند تا آرامش کنم... آرامش می کنم و گوشی را قطع می کند اعصابم به هم می ریزد. پــ و امیرحسین با هم؟ امیر حسین یک سال نمیدانم به خاطر چه دلیل مسخره ا
 
درون ما ، ما را بس .به نظرم همیشه درون خود آدم ها برای خودشان کافی‌ ست و همین درون می داند حقیقت چیست .برای من همیشه ، همین کافی بوده‌ است . همین که بدانم خودم در درونم چه کسی هستم و چه کاری انجام می دهم و با چه تفکر و هدفی آن را انجام می دهم .برای من همین کافی‌ ست و به همین علت در بسیاری مواقع فقط سکوت می کنم و گاهی کنار می روم . اگر که در بیرون بدن راه فراری باشد مانند حرف زدن ، توضیح دادن و دروغ گفتن ، در درون هیچ راه فراری نیست . هیچ . و همین برا
دوباره قطرات ریز باران می‌خورد بر رویِ کانال کولر رویِ پشتِ بام و صدایِ زیبایش از دریچۀ کولر می‌ریزد درون اتاقم! هوایِ آسمان جذاب است و ابری. اما می‌دانی باران اردیبهشت چه مزه‌ای می‌دهد؟ مزۀ رفتن!     با‌ هر بار آمدنش مدام می‌گویی: «نکند دیگر تا پاییز ازش خبری نشود! نکند دیگر هیچ وقت پیدایش نشود!!»
 Shirazart.blog.ir 
۱- روش نقش انداختن بر روی لوح فلزی به وسیله ی واکنش اسید بر روی لوح .نخست طرح بر روی یک غشاء مقاوم به اسید با سوزن حک می شود تا سطح فلزی زیر آن آشکار گردد .سپس لوح در درون حمام اسید غوطه ور می شود و اسید به درون خطوط خراش خورده ی طرح نفوذ می کند .هر چقدر لوح مدت بیشتر در درون ظرف اسید بماند ، عمق خطوط بیشتر می شود .گاه برای تاکید بیشتر بر برخی نقاط خاص از طرح می توان باقی قسمت ها را با لاک الکل پوشش داد و سپس این کار را مجدداً تکرار کرد ‌.
بسم الله الرحمن الرحیم
می‌دانید آخرین زنگ زندگیتان کی می خورد !؟خدا می داند، ولی... آن روز که آخرین زنگ دنیا می‌خورد دیگر نه می شود تقلب کرد و نه می شود سر کسی کلاه گذاشت!آن روز تازه می فهمیم که دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود و آن روز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود سوالی که بیش از یک بار نمی توان به آن پاسخ داد.خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد روی تخته سیاه قیامت، اسم ما را جز خوب ها بنویسند خدا کند حو
با توجه به  نوع محصول (تک لایه و یا دو لایه) پلی استر و تیشو (پشم شیشه) درون تشتک قیر قرار می‌گیرند. پس  از آن با مواد پرایمری یا قیر دمیده ترکیب میشوند.
همینطور ضخامت لایه به وسیله مجرای خروجی که در بالای تشتک قیر قرار دارد شده تنظیم میشود.
پس از آن ورق آلومینیومی به لایه ای آغشته به مواد، میچسبد و درون حوض آب می‌شود. لایه با عبور از حوض آب  از بین غلطکها سرد میشود.
وارد مرحله بعد می شویم. در این مرحله پلاستیک به پشته لایه  آن اضافه می‌شودد و عا
الاغ زیبا تکانی به خودش داد و بارش را جابجا کرد. او از سنگینی بار لذت می برد. یک بار رنگارنگ سنگین. با خودش فکر می کرد که چه قدر خوشبخت است. چقدر می فهمد. با آنکه راه رفتن چندان هم برایش آسان نبود اما با غرور و تبختر قدم بر می داشت و خیابانهای شهر  را می پیمود. در اینحال ناگهان تصویر خود را درون ویترین یک مغازه دید. کمی به عقب رفت. دوباره جلو آمد. گردنش را کج گرفت. یالهای کوتاه و زبرش را جنباند و تیپ و قواره اش را در دل ستود. در این حال یادش به قصه کود
غده درون‌ریز و متابولیسم یا اندوکرینولوژی (به انگلیسی: Endocrinology) شاخه‌ای از بیولوژی و پزشکی است که با دستگاه درون‌ریز و بیماری‌هایش سر و کار دارد.
پزشک فوق تخصص غدد به بررسی بیماریهای غدد درون ریز و ارایه درمان یا کنترل این اختلالات میپردازد. غدد درون ریز در بزرگسالان شامل غدد تیرویید، فوق کلیوی، بخش درون ریز لوزالمعده و غدد لنفاوی میباشند. همچنین بررسی اختلالات رشد و کوتاهی قد و بررسی علل و درمان بلوغ زودرس، اختلالات قائدگی و پرمویی، بیم
#کلمه ای خواهم ساخت...

دلــم کلبـه ای می خــواهــد
کلبه ای خواهم ساخت
درون جنــگـل و باران
آن دورها
بـه دور از رنـگ آدم هــــا،
مـن و آوازِ شوکاها
مـن و آواز آب رود
مـن و یــک کلبــه ی پـــر دود
مـن و چــای قند پهلو
کنار خیام و حافظ با شاملو
بـه دور از ننــگ
به دور از نـــام،
به دور از غـوغــا و هر بلـوا،
بـسـان بــــرگ که از شاخه جــدا گــردد
درون مـن پُــر از شــورش
پُــر از فـریـــاد
درون جنـگل و باران
دلــم یـک کلبــه می خــواهــد.
#سعید_فل
مدتها بود از فضای مجازی خودخواسته فاصله گرفته بودم تا اینکه ویروس کرونا هم که از مخلوقات ذات اله است من و مردم دنیا رو همون طور که به درون خانه ها برد به درون خودشون هم برد . دیدم فاصله زیادی بین من و خیلی از زوایای زندگی م ایجاد شده . دست به کار شدم . به دوست داشتنی هام فکر کردم به خاطراتم که کم فروغ شده بودند و به همه چیز نگاهی دوباره کردم . واقعا برسر خودمون چه آوردیم . به نظرم استقرار و سکینه اصالت درست نگریستنه. شیطان همان طور که ابناء بشر رو ب
نوشته بودم: «... و فراموش می‌شی؛ همانطور که ابرها و برگ‌ها.» نوشته بودم: «من از هنگام تولد تاکنون سقوطی بی‌پایان کرده‌ام. من به درون خویشتن سقوط می‌کنم بی‌آنکه به ته برسم.» نوشته بودم: تو برای من همان گالاتئا برای پیگمالیونِ پیکرتراشی که ساختش و بعد دلباخته‌اش شد. نوشته بودم... خاطرم نیست. خیلی چیزها نوشته بودم. خیلی چیزها. حالا اما به قول گلشیری سکوت کرکسی ست نشسته بر کنگره‌ی برج. حالا هرچه هست سکوت است و سکوت و سکوت. نه دلتنگی، نه سرخوردگی
شهری در ایران وجود دارد که از آن 80 میلیون نفر جز خودشان بی خبرند و لذا گلچین مردمی و مهاجران در این شهر مهم است و این شهر رو به فراماسونری و بی دینی میباشد و مردمش باور دارند که خدا ، اربابان است و نه یگانه الله تعالی ؛
 
مهمترین جنگ فرهنگی در این شهر انجام خواهد گرفت که با شکست آن ، ضد انقلاب شکست خواهد خورد .
 
شهر خود را سکولار ، فمنیست ، پست مدرن ، فاشیست و ... میداند و کودک درون عامل شیطنت است .
 
خشونت و قدرت در حکومت دوران رنسانس ، از این جریان
  داشتم رمان ((جای خالی سلوچ )) رو می خوندم. و چند روز بعد هم یه رمان از مارکز. 
  اما من وقتی به خودم حق دادم که موقع خوندن رمان دولت آبادی بهش ایراد وارد کنم اما موقع خوندن مارکز فقط به به و چه چه حالم بهم خورد.
  من حالم از این غرب زدگی خودم به هم خورد!
اشک چشم من سرازیراست
گریه ام برای اصغر نیست
درد تیری که اصغرت دیده
به خدا از رباب بیشتر نیست
سنگ این مردمان پلید
می خورد به سر رباب از بام
دعا می کنم برای رباب
جان دهد قبل کوفه و شام
یاد دندان اصغرش افتاد
آن زمان که سفیدی اش را دید
تکه نانی نبود تیری خورد
حرمله خنده ی علی را چید
نکند که رباب گریه کند
شیر سینه دوباره جوشیده
با خودش زیر لب می گفت
حنجرش را چرا نبوسیده
 
توبه به درون یا توبه به خویشتن چیست؟
توبه به معنای بازگشت است. بازگشت به اصل و ریشه. بازگشت به حقیقت. بازگشت به خیر و سعادت. و بازگشت به خدای متعال...
اساسا توبه را همواره بازگشت و به خداوند و پوزش خواستن از محضر او دانسته اند.
اما در واقع چنین نیست.
زیرا گام اول و اساسی در توبه بازگشت به خود و ارزیابی عملکرد خویش است. هنگامی که نفس آدمی عملکرد خویش را ناسازگار با حقیقت  و درستی در می یابد، پشیمان و اندوهگین می شود و برای جبران و اصلاح آن به محضر خ
وای خدا من این قضیه پیر درون داشتن رو برای دو نفر که به شدت این اخلاق رو دارن، توضیح دادم،
یکیشون همون جا بغض کرد و گریه کرد و تایید کرد که درسته،
یکی دیگه شون هم کلا سیستمش به هم ریخت!
حرفای من اینقدر واقعی هست؟! ترسیدم! اون بنده خداهایی که این ها رو خوندن اینجا و در نهان دارن خودکشی میکنن رو معذرت میخوام ازشون.
از وقتی که از خواب بیدار شدم یک بند در مغزم با خودم حرف زدم ، هر وقت این حالت را پیدا میکنم ، یک نفر درون من می‌گوید : اوف نه توروخدا دوباره شروع نکن ، حوصله نق زدناتُ ندارم:/ شاید من کودک درون ندارم ، به جایش یک بالغ درون دارم که خیلی کلافه و خسته شده.و کودکم بیرون است:// من نق هایم را به جان خودم میزنم .حرص هایم را سر خودم خالی میکنم. مثلاً همین الان اینقدر وراجی کسی درون مغزم زیاد است که صداهای اطراف شبیه صدای ناخن کشیدن روی شیشه است و من باید با
از لحظه ای که پا درون بیت گذاشته ام خورشید یک بار به دور زمین چرخیده و به جای پیشینش بازگشته. یک روز و شب کامل درون بیت بودم و نمی دانم که این میهمانی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت. پیش از من کسان دیگری نیز پا درون این خانه گذاشته اند. کلیدداران بیت به قصد غبارروبی و رسیدگی به خدایان سنگی، پیکره تراشانی که خود باید حاصل دسترنج شان را درون بیت سکنی می دادند، بزرگان قبایل و آنان که به دعوت و اجازۀ کلیدداران کعبه پا درون این مکان مقدس گذارده اند. ام
در طول روز خیلی واژه ها می‌شنویم و بی تامل و تفکر از کنارشان می‌گذریم و فقط گاهی بر زبان جاری شان می‌کنم! ولی یکبار که فرهنگ واژگان مغزتان را زیر و رو کنید ، کلماتی پیدا می‌کنید که برایتان جالب خواهد بود! تا به حال به برنامه ریزی فکر کرده‌اید؟ اصلا چرا برنامه ریزی؟چرا به دنبال آن فعل ریختن می‌آید ؟ چرا جمع نمی‌شود؟ فقط پهن می‌شود؟ چرا؟ اصلا شاید به خاطر همین پهن شدن ها و ریختن هاست که هیچ وقت برنامه هایمان به سرانجام نمی‌رسند و راه به جای
دیشبم نزدیکای سه خوابیدم
صبح هفت و نیم پاشدم
بعد از صرف صبونه حاضر شدم رفتیم بیمارستان واسه کارگاه
بعد از اونجا حدود یازده رفتم پیش مامان
یه کمی خرید پرید کردم
موز و هویج و فلفل دلمه و سس و ماکارونی و شیر خریدم
کلا کدبانوگریم زده بود بالا یهویی
نفری یه موز با مامان خوردیم و اومدم خونه
سریع پان درست کردم
لابلاش گردو و شکلات و موز پاچیدم
اما تهش که انگشتامو لیسیدم دیدم شکرش کمه :|
امیدوارم با سس شکلات برادر اینا درست بشه شیرینیش
بعد از اون کم ک
روزی سگی داشت در چمن علف می خورد، سگ دیگری از کنار چمن گذشت، چون این منظره را دید تعجب کرد و ایستاد. آخر هرگز ندیده بود که سگ علف بخورد!ایستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می خوری؟!سگی که علف می خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت:من؟ من سگ قاسم خان هستم!سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت:سگ حسابی! تو که علف می خوری؛ دیگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز یک چیزی؛ حالا که علف می خوری دیگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت ب
موریارتی درون:تو دیگه شکست خوردی.احتمال موفقیتت صفر درصده. 
جان درون:اه باز این اومد.شرلوک به حرف هاش گوش ندی ها.این فقط بلده انرژی منفی بده.متاسفم براش. 
من:با تلاش اندک و کمی که تا الان داشتم واقعا احتمال موفقیتم صفر درصده.
موریارتی ذرون:  (نیشخند می زند.)
جان درون:اوه نه شرلوک.اون همین رو می خواد.می خواد ناامیدت کنه.
مای کرافت درون:ولش کن این نازنازو رو.
من:من هرچی که باشم،نازنازو نیستم.
مای کرافت درون:پس ثابت کن.
موریارتی درون:ثابت کنه؟چی رو
نمیدونم اشکال از کجاست اینکه نمیدونم باید چیکار کنم
روزبروز داره اخلاقم بدتر میشه
روزبروز دارم داغون تر میشم
چرا آخه
وقتی نمیتونم از زبونم درست استفاده کنم
باید چیکار کرد
هیچ کس به حرف من توجهی نمیکنه
مدام اعصابم خورد تر میشه
انگار نمیتونم از زبون خودم درست استفاده کنم
حالم بده
خیلی بد
 
 
هرسال و هربار سفر رفتن تجربه و چیز‌های جدیدی به آدم یاد میده! ولی به نظر من امسال سفر خیلی جذاب تر و عجیب تر بود! از هتل و تعریف و تمجیدهای الکی و آب و هوا بگیر تا غذا و خورد و خوراک! ولی از اونجایی که به نظر من خورد و خوراک خودش یه دلیلِ سفر می‌تونه باشه، می‌پردازم به خوراک!!! (می‌پردازم، از مصدرِ پرداختن! خیلی جالبه که مصدرش "پرداختن" ع ولی توی فعلش "خ" به "ز" تبدیل میشه! [توقع من از جوری که باید صرف میشد: می‌پرداخم] )
ادامه مطلب
خب من قبول کردم که هیچی تو این دنیا خالص نیس.
سوال اینه که از بین ناخالص ها کدومو باید انتخاب کرد.
پاسخی که میتونید باهاش سرمو بکوبید به دیوار اینه: اونی که از همه ناخالصیش کمتره!
مساله اینه که گزینه‌های دنیا برای مقایسه فقط یه پارامتر ندارن که بذاریشون دوطرف نامساوی. خیلی زیاد پارامتر وجود داره. بیشتر از اونی که تو کَش مغز آدم بتونه همزمان لود شه.
پ.ن. ولی خورد خورد درست میشه انشالله.
آسیب های دوران کودکی ، علاوه بر تأثیرات کوتاه مدت ، پیامدهای بلندمدتی بر زندگی افراد دارد به طوری که ممکن است تا آخر عمر افراد بر اساس احساسات حل نشده ناشی از کودکی ، تصمیمات مهمی برای زندگی خود بگیرند و در واقع این اتفاق به این معنی است که کودک درون آسیب دیده تصمیم گیرنده زندگی آن ها است . این مسئله نشان دهنده اهمیت درمان کودک درون است .
به نقل از سایت روانشناسی فردی فیلیا ، افراد با استفاده از روش های شفای کودک درون از جمله صحبت با کودک درون
و من اونجا بودم. کف مترو، با کتابای جدید کنار دستم و حسرت «چرا اون کتاب اولیه رو خریدم».
خیالم راحت بود چون آزمون رو از سر گذرونده بودم و چشمام از خواب خمار بودن. 
قطار داشت تکون می‌خورد و صدای جیرینگ جیرینگ دستبندای دست‌فروش تو فضا پیچیده بودن. 
قطار داشت تکون تکون می‌خورد و من با خودم فکر می‌کردم که ای کاش این قطار هیچ وقت از حرکت نایسته. همین‌جوری بره... بره... بره... 
امشب قلبم درد گرفته‌، ببخشید اشتباه نوشتم، دوباره می‌نویسمش: امشب قلمم درد گرفته. سر درد شنیده‌اید ولی تا به حال "قلم درد" به گوشتان خورده؟ چیزی شبیه اسپاسم عضلانی است که در جوهر قلم رخ می‌دهد.
جوهر، گرفتگی پیدا می‌کند. مثل پا که می‌گیرد ولی وقتی قلم بگیرد سر و قلب همه یک جا درد می‌گیرند و اصلا نمی‌شود راه رفت. انگار این قلم خلاصه‌ای از وجودم را درون خودش دارد. ماکتی است از جسم که هر جایش خط بیفتد، از پوست تنم خون بیرون می‌زند.
باورتان نمی
من:امروز من رو باید توی تاریخ نوشت! :|
من درون:چرا؟
من:چراش مهمه؟
من درون:خب آره.معمولا چیزهای مهم رو توی تاریخ می نویسن.
من:اگه فقط برای خود آدم مهم باشن و نه برای بقیه چی؟
من درون:خب معلومه!توی تاریخ نمی نویسنش.
من:خب پس حتما توی تاریخ نوشته نمی شه!باید به همون دفتر خاطرات اکتفا کنم.
من درون:اوهوم!
من:یه سوال.
من درون:بپرس.
من:تا حالا توی موقعیتی گیر افتادی که همه چیز و همه ی شواهد علیه تو باشن ولی چیزی که تو می گی درست باشه و نتونی هم حرفت رو ثابت
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهـایش ڪثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. 
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
 
 
ادامه داستان در ادامه مطلب...
ادامه مطلب
دانلود رایگان کتاب شفای کودک درون
دانلود رایگان کتاب شفای کودک درون pdf
معرفی کتاب:(شفای کودک درون) کتاب شفای کودک درون نوشته ی لوسیا کاپاچیونه raquo; و ترجمه ی گیتی خوشدل raquo; است.(شفای کودک درون) این کتاب کمکتان می کند لغایت شادمانه گذشته را خلاص کنید و هوشیارانه در این لحظه حضور یابید.(شفای کودک درون) درر بخشی ااز متن ااین کتااب می خواانید: همه ی ماا ...
دریافت فایل
دانلود کتاب شفای کودک درون - فوجی بوک https://fooji.ir › دانلود-کتاب-شفای-کودک-درون دانلود
غنچه با دل گرفته گفت:
"زندگی،
لب ز خنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است."
 
گل به خنده گفت:
"زندگی شکفتن است
با زبان سبز، راز گفتن است."
گفت و گوی غنچه و گل از درون باغچه
باز هم به گوش می رسد...
تو چه فکر می کنی؟
راستی کدام یک درست گفته اند؟
 
قیصر امین پور
در مقام انسانی مرده، صبح به صبح در زندگی دیکته شده ای قدم می گذاریم ک بر آن تغییری نیست. به مثابه ی یک پروتکل انسانی، مسیر مشخصی داریم. کاملا هدایت شده برای مصرف کردن، فکر کردن و عمل کردن. واکنشی یکسان جمعی مان در برابر حوادثی خارج از کنترل، نشان از درست عمل کردن سیستم می دهد. کنترل ذهنی یکپارچه توسط مدیا، و نظام طبقاتی تو در تو ک اعمال شده بر همگان است، خودآگاهی فردی را در راستای یک تفکر کنترل شده جمعی قرار می دهد ک باعث می شود فکر کنیم، آنچه ه
 
بهارزمانی است که حتیبا کفش های پر از گِل و لای هم حس و حالِ سوت زدن دارید...
 
"دوگ لارسون"
 
پ.ن:
من از خزان به بهار از عطش به آب رسیدممن از سیاه‌ترین شب به آفتاب رسیدم
هم از خمار رهیدم، هم از فریب گذشتمکه از سراب به دریایی از شراب رسیدم
به جانب تو زدم نقبی از درون سیاهیبه جلوه‌ٔ تو به خورشید بی‌نقاب رسیدم
اگر نشیب رها کردم و فراز گرفتمبه یاری تو بدین حُسن انتخاب رسیدم
شبی که با تو هم‌آغوش از انجماد گذشتمبه تب، به تاب، به آتش، به التهاب رسیدم
بچه ها از سر و کولش بالا می روند. موهایش را می کشند. گوشش را سخت فشار می دهند. بینشان دعوا درمی گیرد. می رود سوایشان کند. با دست های کوچک و سنگینشان سیلی بر گوشش می نوازند. بغضش را فرو می خورد. هیچ نمی گوید. تلفن زنگ می خورد. ایستاده جواب می دهد. بچه ها به دامنش آویزان می شوند و تلاش می کنند او را بنشانند تا گوشی را از دستش بگیرند. کمر دامنش را با یک دست محکم گرفته است. خانم همسایه می گوید: میای بریم پارک؟ این هیولا کوچولا دارن سر در میرن بیا بریم هم خ
یکی از روش های افزایش سرعت سایت قرار دادن کلیه آیکون ها و عکس های کوچولو موچولو درون یک عکس هست و فراخونی اونا از اون عکس بزرگ برای این کار باید موقعیت آیکون کوچیک رو درون عکس بکشیم بیرون و توی Css درون بگراند قرار بدیم تا نشون بده برای این کار یک سایت هست که میتونید کلیه آیکون های خودتون رو درونش قرار بدید سپس به شما یک کد Css میده  و اینجا میاد عکس کلی رو هم دانلود میکنید و عکس رو درون سایتتون قرار میدید و .... خسته شدم از بس تایپ کردم باقیش خودتون
"رود هود"، کاردار سفارت آمریکا درون بغداد با بازدید از مقر پلیس فدرال عراقو درون اقدامی بی سابقه از این نیروها بخاطر ماجرا اخیر شعار فراغت دادن نیروهای پلیس فدرال در یک بمباران هوایی عذرخواهی کرد. به گزارش ایسنا بوسیله نقل از روسیا الیوم، در همین راستا، پلیس فدرال عراق با صدور بیانیه ای اعلام کرد که هود بخاطر عذرخواهی از طرف شانس آمریکا به خاطر حمله "اشتباهی" جنگنده های موافقت بین المللی بوسیله تیپ ۱۱ پلیس فدرال درون ۲۴ آوریل بوسیله مقر ای
یکی میگفت بخور بابا چیه الکی هی خودتو اذیت کنی و تمام خوشمزه ها رو از دست بدی
اونموقع جواب کوبنده ای براش نداشتم و باعث شد کل سبک زندگی که در پیش گرفتم و خب وزنمم خیلی عالی شده بره زیر سوال
اما یه جواب خیلی زیبا به ذهنم رسید
حال بهم زن نیست وقتی نمیتونی در برابر خوردن چیزی مقاومت کنی؟
من نمیگم نخور
میشه به اندازه خورد
غذاهای سالم خورد
و از زندگی لذت برد
و حال بهم زن نیست وقتی چاق و بدون هیچ اراده و حال بهم زن باشی؟
شاید اگر به خواست پدر و مادرم عمل کرده بودم، اکنون کنج اتاقم در خانه پدری مشغول استراحت بودم و از سرکار به خانه برگشته بودم. اما راستش درون من همیشه همانند موج است. همیشه حسی درونم به من فرمان داده که جلوبروم. که اگر زمین خوردم، هرچقدر هم سخت باشد میتوانم از زمین بلند بشوم و باز هم بدوم.درون من هیچ گاه آرام نبوده، همیشه چون دریایی طوفانی بوده که اگر کسی میخواسته به آن نزدیک بشود باید تاب و توان رویایی با موج را از قبل درون خودش می دیده.من دیگر م
‏گاهی آدم به یه سراغ گرفتن ساده ست که زنده اس، اینکه بفهمه واسه یکی مهمه، اینکه بفهمه بود و نبودش واسه یکی فرق داره، اینکه بدونه بین اینهمه آدم جور و واجور لااقل تو دل یکی جا داره، سراغ بگیرین از آدمایی که دوسشون دارین نزارین از درون بمیرن.چه حرف جالبی!!! نذاریم از درون بمیرن...!
♦️ عارفی!..قصر و پدر و مادر و همسر و همهرا در جستجوی حقیقت ترک کرد بعد از سالهابه خانه برگشت...وقتی همسرش سوال کرد:
آیا چیزی که دنبالش بودی در همین جا و درکنار خانواده ات پیدا نمیشد ؟
عارف جواب داد : من پس ازسالها تلاش ایننکته را فهمیدم که.....
               "جز بیکران درون انسان " نه جایی برای رفتن هست و نه چیزی برایجستن ....
رفته بویدم دستشویی با دخترک تو دستشویی فشار اب زیاد شد ناراحت شد منو زد دستش خورد تو چشمم
منم برا اینکه بفهمه نباید این کارو بکنه چشممو گرفتم و دیگه باهاش حرف نزدم
از دستشویی اومدیم بیردن یه دستمال کاغذی و چسب برداشتم و روی چشمم زدم
مامانم پرسید چی شده
دخترک گفت نمیتونه حرف بزنه
مامانم پرسید چرا رفتید دستشویی چی شده چرا مامانت چشمش رو بسته
دخترک: مامانم حواسش نبود چشماش ندید رفت خورد تو دیوار حالا چشمش درد میکنه روش رو بسته
ما:
اﺳﺘﺎﺩ ﺍﺯ ﺷﺎﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺮﺳﺪ :
ﺑﻨﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﻪ ﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﺒﺎ ﻣ ﻨﺪ؟
ﻫﺮ ﺟﻮﺍﺑ ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﻔﺖ : ﺸﻤﺎﻧ ﺩﺭﺷﺖ .ﺩﻭﻣﻔﺖ : ﻗﺪ ﺑﻠﻨﺪ .
ﺩﺮ ﻔﺖ : ﻮﺳﺖ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﺪ …!
 
ﺩﺭ ﺍﻦ ﻫﻨﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ، ﺩﻭ ﻟﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﻔﺶ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ, ﺍﺯ ﻟﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺑﺴﺎﺭ ﻟﻮﺲ ﻭ ﺯﺒﺎ ﺑﻮﺩ ،
ﻭ ﺩﺮ ﺳﻔﺎﻟ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ,ﺳﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺍﺯ ﻟﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺰ ﺭﺨﺖ.
ﺭﻭ ﺑﻪﺷﺎﺮﺩﺍﻥ ﺮﺩ ﻭ ﻔﺖ :ﺩﺭ ﻟﻮﺍﻥ ﺭﻧﻦ ﻭ ﺯﺒﺎ ﺯﻫﺮ ﺭﺨﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ،
ﻟﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟ ﺁﺑ ﻮﺍﺭﺍ, ﺷﻤﺎ ﺪﺍﻡ ﺭ
امروز سر یه چیزی اعصابم خیلی خورد شد؛ بعد کلاس مزخرف دانش خانواده موندم که اصلاحیه بنویسم،‌ بعد گفتم با سرویس ۷ و ۲۰ برگردم. ساعتای ۷ و ۸ دقیقه بلند شدم رفتم یکمم زود رسیدم، گفتم عیب نداره دیگه ۷ و ۲۰ میاد. همین جوری گذشت و گذشت آخرش ساعت ۷ و 44 دقیقه اومد!!!!!! خییلییی این رو اعصابه که سرویس پرستاری تو ترافیک میمونه دیر میاد! بعد همش تو دلم میگم بزار الان دیگه زنگ بزنم طنین ولی هی میگم نه این همه وایسادی الان میاد://// بعد ۵ دقیقه بعد میگی کاش ۵ مین
برخی از افراد در کودکی ، آسیب هایی می بینند که آن ها را تا بزرگسالی همراه خود دارند . این افراد ، در کودکی برای مقابله با درد و رنج ها از یک سری راهکارهای مقابله ای استفاده می کردند که اگرچه در آن زمان کمکشان می کرد اما در بزرگسالی این راهکارها دیگر کارآمد نیست . در واقع، در این موارد کودک درون آسیب دیده برای زندگی آن ها تصمیم می گیرد .
به نقل از سایت روانشناسی فردی فیلیا ، دریافت احساس امنیت در کودکی ، زیربنای داشتن کودک درون سالم در بزرگسالی ا
ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﻴﺪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ « ﻓﺨﺴﻔﻨﺎ ﺑﻪ ﻭ ﺑﺪﺍﺭﻩ ﺍﻻﺭﺽ»( ﻗﺼﺺ / 81) 
ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﺛﺮﻭﺗﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺮﺩﻳﻢ. ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﻫﻼﻙ ﺷﻮﺩ ﺩﺭﺳﺖ، ﻭﻟﻲ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺧﺎﻙ ﻓﺮﻭ ﺭﻭﺩ ﺑﺎ ﻋﻘﻞ ﺳﺎﺯﺎﺭ ﻧﻴﺴﺖ. 
ﺮﺍ ﺛﺮﻭﺕ ﺍﻭ ﻧﻬﺪﺍﺭﻱ ﻧﺸﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺘﺎﻱ ﻣﺼﺎﻟﺢ ﻋﺎﻣﻪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺑﻬﻴﻨﻪ ﻧﺸﻮﺩ؟
ادامه مطلب
 
شاید کمی عجیب به نظر برسد اما موز سرخ کرده یکی از دسرهای معروف کشورهای جنوب شرق آسیا است. در این مقاله قصد داریم طرز تهیه موز سرخ کرده را به شما آموزش دهیم با جیمیتو همراه ما باشید.
مواد لازم
4 عدد موز
¼ پیمانه شکر قهوه ای
1 عدد لیموی بزرگ
2 قاشق غذاخوری کره
1 قاشق چایخوری دانه کنجد سیاه
دستور العمل‌
درون تابه‌ای روی حرارت زیاد، کره را آب کنید.
موزها را درون کره آب شده ریخته و شکر به آن‌ها اضافه کنید.
سپس موزها را درون شکر تفت داده تا شکر آ
برای خرمای بَرَنی(زاهدی)فوائد زیادی در روایات گفته شده مانند:۱.بلغم را از بین می برد،۲.خستگی مفرط اعضاء و عضلات را از بین م برد،۳.درد را از بدن خارج میکند،۴.شیطان را دور میکند،۵.پشت را محکم میکند،۶.قوه بینایی وشنوائی را زیاد میکند،۷.غذا را هضم میکند،۸.بوی بد دهان را از بین میبرد،*باید توجه داشت که هر خرمایی را میشود صبح ناشتا خورد ،ولی خرمایی زاهدی را اصلا نباید بطور ناشتا خورد،چون باعث سست شدن بدن،یا از کار افتادن عضو،ویا اگر شدید باشد مو
مردی به نام نجیح روایت کرده که گوید: حسن بن علی (علیه‌السّلام) را دیدم که غذا
می‌خورد و سگی نیز در پیش روی او بود که آن حضرت هر لقمه‌ای که می‌خورد لقمه دیگری
همانند آن را به آن سگ می‌داد. من که آن منظره را دیدم به آن حضرت عرض کردم: اجازه
می‌دهی من این سگ را با سنگ بزنم و از سر سفره شما دور کنم؟ در جواب من فرمود: «دعه
انی لاستحیی من الله (عزّوجلّ) ان یکون ذو روح ینظر فی وجهی و انا آکل ثم لا اطعمه؛
او را بحال خود واگذار که من از خدای (عزّوجلّ) شرم
جنگ روشنایی و تاریکی
اذیت شدن چشم ها پشت پلک
صدای گردش خون
رسیدن به جنون
بی قرار و آشفته
جنگ سکوت و صدا
نت های ناکوک ساز
ناله های هیولاهای ذهن
جنگ گرمی و سردی
فرورفتن تمام درون در آتش
فرو رفتن تمام بیرون در یخ
خوب گوش بده
صدای لخ و لخ پاهایش را میشنوی ؟
صدای کشیده شدن تبرش را روی زمین ؟
صدای خورد شدن استخوان هایم را زیر دندان هایش؟
خوب گوش بده
صدای خنده های آن دو کودک را چه ؟ آنها را میشنوی ؟
صدای قرچ و قرچ مغزم لا به لای دستان پر از شوق توپ بازی ر
توی اتاق، پشت میز کارم نشسته ام. اصلا دست و دلم به کار نمی رود. پلک های چشمم کاملا جیوه ای شده اند و قدرت بالایی میخواهد که بر مغناطیس بین دو پلک فائق بیایم. در ذهنم جزیره ای دور افتاده در وسط آبی دریا تصور می کنم که فقط به اندازه دو درخت نارگیل جا دارد، دو درخت نارگیلی که حد فاصل آنها با یک ننو پر شده، ننو زرد رنگ. و من! و من با یک پیراهن آستین کوتاه گل گلی و شلوارک شش جیب روی آن خوابیده ام. با اینکه برگ های درخت مانع آفتاب هستند ولی باز هم برای محک
وقتی برادران برای بردن یوسف نزد یعقوب آمدند یعقوب گفت:می‌ترسم گرگ او را بدرد. مفسرین می گویند که اینها از کلام یعقوب یاد گرفتند که چه عذری پیدا کنند. آمدند و گفتند گرگ او را درید! برای متنبه کردن کودک، خیلی نباید راه های زیادی را جلوی پایش قرار دهید. مثلا به بچه می‌گویید: این توپ را نینداز، به لامپ می‌خورد. بچه در ذهنش تا به حال این نبود که توپ به لامپ می‌خورد. حال در ذهنش می‌گوید که اگر به لامپ بزنم چه می‌شود...؟حضرت رسول(صلوات الله علیه):هما
جان درون:شرلوک.
من:هوم.
جان درون:چرا با اون این طوری رفتار می کنی؟
من:مگه چطوری رفتار می گنم؟
جان درون:شرلوک.
من:(در حالی که می خندم.)باشه جان عصبانی نشو.فقط به خاطر خودشه.باور کن به نفعشه.
جان درون:درک نمی کنم.
من:مشکل منم همینه.گاهی اوقات درکم نمی کنی.
جان درون:هان؟
من:این رفتار من با اون به نفعشه.همین.
جان درون:
ویلموتسسرمربی متاخر تیم ملی فوتبال این این طور از مکان تازه خود یاد می کند ایران شاید حتی از اروپا هم حمایت تر باشد. من فرمان در کشورهای متاخر را خویش دارم از طرف آدم کنجکاوی هستم. چیزی که درون اولین سفرم به تهران خیلی توجهم را جلب کرد این حیات که اینجا همگی چیز مفرط پاکیزه است. درون گوشه گوشه این ایالت می توانید گل و خار ببینید. به دید من تهران یک بخانه برگشتن اروپایی است و واقعاً مدرن است. من درون اینجا هیچ مقصد ای از ناامنی ندیدم. اینجا هم
در آینه نگاه می کنم و از خودم می پرسم آیا این قوس برآمده که شمال تا جنوب بدن را مانند تپه ماهور در نوردیده است زیبا نیست؟ حال می خواهد صاف و صیقلی باشد یا از ترک های ریز و درشتی که مانند رودخانه های سرازیر شده به جلگه های سرسبز  پوشانده شده باشد. دست می گذارم رویش و زیر پوستم موجودی انگار مثل  آتشفشانی باشد که هر آن می خواهد پوست زمین را بشکافد و از دل آن خودش را آزاد کند می لرزد . قسمتی از اندامش بالا می آید و سپس به سمت پایین سر می خورد . این ق
من مثل شب های گذشته خواب خوشبختی ندیدم، متاسفم. کنار هم بودن یک رویا نبود، یک انتخاب بود از جانب شما، متاسفم که من نبودم. دو روز پیش وقتی هوا در حال تاریک شدن بود روباه مکار مزرعه آمد کنارم لب رودخونه نشست و گفت: انسان ها دو جوراند. ادمهای که بد اند و حیله خوب بودن بلدند و ادمهای که خوب اند و از خوب بودنشون ناراحت اند. گاهی می توان تاسف جوجه گنجشکی خورد که بعد از اولین پرواز، باد شدید امد و به صخره خورد. من بادِ بودم که مقصر شناخته شد! و شما صخره ا
خسته در مترو ایستاده بودم، نگاهم به
فردی گره خورد که روبه‌روی من نشسته بود. شکل و شمایلی عجیب و غریب داشت. سر بزرگ،
پوستی تیره با لباس‌ها و کفش‌هایی کهنه و سوراخ. سرش کج روی شانه‌ی راست‌ افتاده،
گوش چپ‌ش از بیخ بریده و فقط سوراخ‌ و جای بخیه‌ها معلوم بود، بالای ابروی چپ‌ش هم
جای بریده‌گی و بخیه‌ی عمیقی به چشم می‌خورد. چهره درهم‌شکسته و عزادار، با قطره‌اشکِ
زلالی، ایستاده در کنجِ چشمِ چپ‌.

این ظاهرِ منفجرشده‌ی او، تمام وجودم
را غرق ان
خانم هادسون درون:شرلوک،به چی فکر می کنی؟
من:از کجا فهمیدین که دارم فکر می کنم؟
جان درون:از چهره ات می شه این حالتت رو خوند.
من:به عجیب بودن بعضی آدم ها.
خانم هادسون و جان درون با هم:منظورت چیه؟
من:چطور بعضی از مردم می تونن بدون توجه و فکر کردن(حتی به مدت یک ثانیه)به مشکلات و غم های مردم دیگه راحت زندگی کنن.چطور می تونن بدون کمک کردن به دیگران و یا حتی فکر کردن به کمک کردن به دیگران راحت زندگی کنن.
خانم هادسون و جان درون:(سکوت)
من:چطور می تونن وقتی تو
 #امام_رضا_علیه_السلام السَّخِیُّ یَأکُلُ مِن طَعامِ الناسِ لِیَأکُلُوا مِن طَعامِهِ، و البَخیلُ لا یَأکُلُ مِن طَعامِ الناسِ لِئَلاّ یَأکُلُوا مِن طَعامِهِ شخص بخشنده از غذاى مردم مى خورد ، تا مردم از غذاى او بخورند ، اما شخص خسیس از غذاى مردم نمى خورد تا آنها نیز از غذاى او نخورند . میزان الحکمه ، جلد 5 ، صفحه 257 
ما با گنجی عظیم در درون خود بدنیا می آییم، گنجی بسیار عظیم .چنان عظیم که پایانی برای آن متصور نیست.اما در نهایت فقر زندگی میکنیم، زیرا هیچگاه درون وجودمان را نمی کاویم  و جاهای دیگر را جست و جو میکنیم.عجیب ترین نکته در مورد انسان این است که او همه جای دیگر را جست و جو میکند .
ادامه مطلب
چند نکته مهم لطفا لطفا توجه کنید
 
1.طریقه شستن کلاه گیس دقت کنید
اول از همه کامل کلاه گیس را شانه کنید تا هیچگونه #گره #خوردگی یا #پت #بودن درون موها مشاهده نشود
سینک یا ظرفی را پر از آب ولرم کنید به اندازه ای که وقتی کلاه گیس را درون ظرف آب فرو میکنید آب تا #یک #بند #انگشت از کلاه گیس بالاتر باشد
روی کلاه گیس #شامپو #نرم #کننده بریزید و کلاه گیس را با آرامی درون آب فرو برده تا #نیم #ساعت بزارید تا کامل درون #آب و #شامپو #خیس بخورد
پس از نیم ساعت کلاه گ
خدا ما رو به اونچه که درون خودمون مخفی کردیم مبتلا می کنه!!! تا قلب ما رو پاک پاک پاک کنه .. چطور قلب ما برای پذیرفتن حق نَرم میشه تا بتونیم مسیر رو درست بریم جلو .. و به خودمون ظلم نکنیم؟؟
.. وَلِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ.
سوره آل عمران، آیه 154
 
 
همین امروز صحبت های روانشناسی به نام بابایی زاد رو گوش میدادم .. بحث شون این بود که ما نمی تونیم رفتاری غیر از آنچه
 
در درون پیله او خواب و به سر بیداری استکرم ابریشم گرفتار شبی تکراری است
پوشش پیله اگر چه باشد از جنس حریرآن به شب خفتن میان این حریر اجباری است
خواست تا رخساره را تابان کند روی همهپیکر نارَس هویدا کردنش، بیزاری است
خنده‌ی تلخی به گوش کرم در پیله رسیدبی‌خبر خفته به پیله، آن گمان بیماری است
ناگهان آن تن دگرگون گشت و او جانی گرفتحاصل آن صبر ایوب این نکو معماری است
از درون پیله چون شهباز روی آمد پدیدباور این تن شکافی در بَدان دشواری است
عاقبت
در پشت در تا کوثر قران زمین خوردپژمرده شد گل، گلشن و بستان زمین خورد
از ابر چشم آسمان خونابه می ریختخونابه ها باران شد و باران زمین خورد
ای وای من سیلی به روی مادری خورددر بین کوچه از ستم پیمان زمین خورد
از ضرب در پهلوی مادر شد شکستهدر پشت در آن مادر بی جان زمین خورد
حیدر(ع) شنید این قصه را از پای افتاداو دست غم می زد  به سر سلمان زمین خورد
وقتی علی(ع) را سوی مسجد می کشیدنداز غصه و غم عالم امکان زمین خورد
چون رو گرفت از شوی خود زهرای اطهر فضه ز دا
زیر این خورشید تاریک می سوزم
فاصله ام با ماه ، با تو ، یک ارزن نمی ارزد 
سزای خویش را نزدیک تر از قلب به خود می بینم
سزای انحراف من از آن رود بلند و سبز
سزای این صدای من که از فقر درون می نالد
از فقر تو می نالد
از فقر خدا می نالد
و از ترحم های عشق
از نسیم لحظه ای غمگین ، می نالد
لحظه های خوب در پی ویرانی
لحظه های درد در کنج سکوت ، می شوند معماری
اگر بوسه ای در خواب یک لحظه درون تو شود جاری 
بدان این را که آن لحظه
بی گناهی بی گناهی بی گناهی
 
دوروزه دارم میگم پیتزا پیتزا، می دونن من عاشق پیتزام
گفتم شما هم میخورید؟ داداشم گفت پیتزا میخوای سفارش بدی؟ نوچ نوچ نوچ
مامان بابا گفتن مگه میشه پیتزا خورد؟؟
امشب قبل سفارش گفتم دوتا بزرگ بگیرم؟من یه پیتزا کامل میخوامااا
بابا:نه زیاده بابا
مامان: منکه معدم درد میکنه نمیخوام
داداش: من پیتزا خوشم نمیاد کباب میخوام
محض احتیاط یه کامل و یه مینی سفارش دادم آوردن
همه نشست سر سفره بابا یکی دوتا برش از مینی خورد بقیشو مامان خورد
داداش نشست سر پی
روشن است آتش درون شب
وز پس دودش
طرحی از ویرانه های دور
گر به گوش آید صدایی خشک؛
استخوان مرده می لرزد درون گور
دیرگاهی ماند اجاقم سرد
و چراغم بی نصیب از نور
خواب دربان را به راهی برد
بی صدا آمد کسی از در
در سیاهی آتشی افروخت
بی خبر اما
که نگاهی در تماشا سوخت
گرچه میدانم که چشمی راه دارد با فسون شب
لیک می بینم ز روزن های خوابی خوش؛
آتشی روشن درون شب...

- سهراب سپهری

متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیز ها همیشه در درون ادم اتفاق می افتد . اگر اتفاق در بیرون بیفتد مثل وقتی ک اردنگی میخوریم میشود زد ب چاک 
اما از درون غیر ممکن است 
وقتی به این حالت دچار میشوم میخاهم بروم بیرون و دیگر به هیچ کجا برنگردم . مثل این است ک وجود دیگری در من باشد 
شروع میکنم ب زوزه کشیدن خود را روی زمین میاندازم سرم را ب این طرف و ان طرف میکوبم تا بیرون برود انا غیر ممکن است 
پا ندارد ؛ ادم ک از داخل پا ندارد 
+ گاهی بذار فکر کنند کوری، اون وقت ذاتشونو بهت نشون میدن ، چون فکر می کنند کوری. گاهی بذار فکر کنند کوری، فکر کنند کری، اصلا بذار فکر کنند دیوانه ای ، آن وقت می تونی درون انسان ها رو ببینی. اما تو هیچ وقت درون خودت رو نشون نده.
از فیلم«شکارچی شنبه»
#دیالوگ_ماندگار
المپیاد درون مدرسه ایالمپیاد درون مدرسه ای راهی برای طراوت و شادابی و تلاشی برای تضمین هرجه بیشتر بهداشت روانی دانش آموزان
المپیاد درون مدرسه ای  راهی برای آموزش بیشتر مهارت های  مسئولیت پذیری ,  کارتیمی و نهادینه سازی کارگروهی
آبان 97 بود که المپیاد درون مدرسه ای مراسم افتتاحیه خودش و در هنرستان نوائی برای اولین بار تجربه کرد
هنرجوها رژه رفتن  پرجم ایران و با غرورحمل کردن 
مشعل و روشن کردند و پیمان بستن که برای افتخار و سربلندی ایران از ه
شیطان برای حضرت آدم و حوا قسم خورد که قصد نصیحت وهدایت آنها رادارد، ولی آنها را گول زد. 
ولی وای برما که قسم خورده گمراهمان کند. 
_ _____
وقاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ»
«قسم خورد برای آدم و حوا که آن دو حرفی که برایتان زدم خیرخواهی بود». 
سوره اعراف. 21
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ‏‏ إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ‏»
(شیطان گفت: به عزت تو سوگند، همه آنها را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خاص تو
باز مودم تنظیماتش به هم خورد
منم اعصاب خورد؛ میخواستم برم تمرین امروز نرفتم نشستم اینو درست کنم
همشو خودم درست کردم ولی یه جا یه سوتی خیلی بد دادم :/ بعد مجبور شدم زنگ بزنم به کارشناس اپراتور و فلان. بعد فهمید چیو سوتی دادم :/ بعد با اینکه اصلا نه معلومه اون کیه نه معلومه من کیم :||| خیلی خجالت کشیدم و از دست خودم ناراحتم سر همچین سوتی ای. دیگه همین.
 
حساسیت دارم و خیلی میخوابم.
Flo  میگه هنوز 6 روز مونده ولی من شدیدا PMS میبینم توو خودم. خیلی عصبیم.
از
۱۳۷- بلبلی بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد       باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود   ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد قره العین من آن میوه دل یادش باد   که چه آسان بشد و کار مار مشکل کرد … بلبلی – بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد – غزل ۱۳۴ – ۱۳۷
منبع : فالگیر
پسر جوانی مریض شد.
اشتهای او کور شد و از خوردن هر چیزی معده‌اش او را معذور داشت.
 
حکیم به او عسل تجویز کرد.
 
جوان می‌ترسید باز از خوردن عسل دچار دل‌پیچه شود لذا نمی‌خورد.
حکیم گفت: بخور و نترس که من کنار تو هستم.
جوان خورد و بدون هیچ دردی معده‌اش عسل را پذیرفت.
حکیم گفت: می‌دانی چرا عسل را  معده تو قبول کرد و پس نزد و زود هضم شد؟
جوان گفت: نمی‌دانم.
 
حکیم گفت: عسل تنها خوراکی در جهان طبیعت است که قبل از هضم کردن تو، یک‌بار در معده زنبور هضم شد
امروز روز نشان دادن صلاحیت ملی پوش شدن حسینی درون دروازه یم ملی ایران هست حسینی امروز باید آنقدر با صلابت درون دروازه بایستد تا ویلموتس بلژیکی راقانع کند که بیرانوند فقط گلر ایران نیست در ضمن از آنطرف هم دروازه بانی هست که ادعای نامبروان  بودن را دارد.حالا این به بازی برمیگردد تا عیارشان مشخص د
قرآن چه باشد؟ اول و آخر رقیهاسلام احمد چیست؟ سرتاسر رقیهسیر و سلوکش رفته بر حیدر رقیهمعراج ما باشد توسل بر رقیهیک دم نشد با رب گسسته اتصالشزهراست پیدا و نمایان از خصالشبا آیه آیه جلوه های هر سه سالشتطبیق شد بر سوره ی کوثر رقیهنامش معطر می کند صحن دهان رادرس ولایت می دهد سینه زنان رارد می کند هر منزل از هفت آسمان رابر شانه ی عباسِ آب آور، رقیهبر داغ او اهلِ مناسک گریه کردندذاتِ الهی با ملائک گریه کردندآل عبا بر او یکایک گریه کردندمرثیه خوان ت
خوابم نمی برد، نشسته ام درون خودم و به این فکر میکنم که چرا هیچ آهنگی در من نمی نوازد؟! چرا هیچ کاری مرا به حرکت وا نمی دارد؟! 
شاید مرده باشم!  دم به دم ساعت را نگاه میکنم و می بینم که زمان می گذرد. ثانیه ها از پی هم می روند و می آیند ولی درون من همه چیز ساکت و ساکن می ماند. 
خوابم نمی برد بی آنکه بدانم چه چیز مرا بی خواب کرده.  بی آنکه چیزی بخواهم بی آنکه اندیشه یا احساسی مرا درگیر کرده باشد، گویی پر از هیچم و بی تفاوت، حیرانم که چرا قدرت این حجم ان
اوایل فیلم جایی باز از وودی می‌پرسد که چطور می‌فهمی که چه کاری را باید انجام دهی؟ وودی به او می‌گوید که به وجدانم گوش می‌دم، اما باز اولین بار است این کلمه را می‌شنود و با تعجب از وودی می‌پرسد وجدان چیست و جواب می‌شنود صدایی در درون هر کسی، اما بازِ اسباب بازی فکر می‌کند صدای درونش همان صداهای ضبط شده روی حافظه‌اش هستند، که با فشردن دکمه‌ی روی سینه‌اش بارها و بارها تکرار می‌شوند. در طول داستان چندین بار باز به بن‌بست می‌خورد و برای ر
مواقعی که به شناختی از خودم می‌رسم (شناختی که مربوط به یک رفتار کلیشه‌ای‌وارم که همواره از کودکی همراهم بوده) انگار یکی از تیغ‌های ضخیم و قدیمی و سفتی که درون قلبم فرو رفته، آزاد می‌شود و در چاه می‌افتد.
دیشب یکی از رفتارهای عجیبم را سر سفره و موقع بحث با خانواده‌ام شناسایی کردم. دست‌کش دستم کردم و شبیه پلیس‌هایی که سر صحنه‌ی جرم نشانه‌ها را با دقت و وسواس به درون پلاستیکی پلمب می‌کنند، رفتار را درون یک جعبه انداختم و امروز برای استاد
"سکوت را بر هم مزن.
نتیجه فریادها، 
پژواکی ست که نهایتا به خودت برمیگردد.
در سکوت اما،
قادر به شنیدن اسرار خواهی بود."
امروز توی باغ یه بچه گربه خیلی کوچولو پیدا کرده بودیم که فکر نکنم بیشتر از چند روز سن داشت چون گوشت نمی خورد ولی وقتی یه پاکت کوچیک شیر رو دم دهنش گذاشتم خیلی خوشحال شد و همه ش رو خورد. کلی به سرو گوشش دست کشیدم و وقتی کار می کردم همش بین پاهام با هر چیزی که اطرافش بود بازی می کرد. دوست داشتم با خودم بیارمش خونه ولی خب هم اجازه آور
این رو هم بگم،
اگه نگم نامردی و کم لطفیه،
 
این گونه افراد که متکبرن و پیر درون دارن، از میانگین جامعه (حداقل ایرانیاش که میشناسم، کاناداییاش نه، فقط ادعا حمل میکنن)، به شدت بالاترن، نه از نظر مقام و اینها، از نظر شعور.
خود همین گرگ زاده بدبخت خیلی توی حیطه خودش باسواده، باشخصیته، باشعوره. درد کشیده هست. 
این ادمها سالم هستن. 
ولی اخلاق بد و اون دید از بالا به پایینشون، باعث میشه حالت به هم بخوره ازشون.
اگه من یه درصد احتمال میدادم که این ادمها

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها